موضوع: "بدون موضوع"

عقل ،فهمی است مطابق فطرت

ازدیدگاه قرآن عقل فهمی است که مطابق فطرت انسان است.

به عبارت دیگر فهمی که با سلامت فطرت ودوری از هواهای نفسانی حاصل می شود.

“ان المراد بالعقل في كلامه تعالي هو الادراك الذي يتم للانسان مع سلامة فطرته"(علامه طباطبايي ،تفسير الميزان ج١٦ ،ص٢٥٥)

درسوره روم وقتی نشانه هایی از مبداء ومعاد ذکر می شود ، آنها را مخصوص کسانی می داند که عقل یعنی فهم صحیح داشته باشند."كذالك نفصل الايات لقوم يعقلون"(روم ،آیه۲۸)

اما کسانی که این نشانه هارانمی گیرند ووحدانیت خدارا نمی پذیرند وبه خدا شرک می ورزند به دلیل آن است که از هواهای خود پیروی می کنند. “بل التبع الذین ظلموا اهواءهم"(الميزان،ج١٦،ص١٨٢)

به نظر علامه تقدیر آیه چنین است"وهولاء المشركون لم يبنواشركهم علي التعقل واتبعو في ذالك اهوائهم بغير علم”

بنابراین شرط حصول عقل آن است که از هواها پیروی نکنیم تا درک وفهم ما به گونه ای باشد که فطرت ما اقتضا می کند.از این رو پس از آیه مذکور، آیه معروف فطرت بیان شده.

“فاقم وجهك للدين حنيفا فطرت الله التي فطرالناس عليها"(روم آیه۳۰)

(تفکر عقلی در کتاب وسنت ،نوشته حمیدرضارضانیا)

عنقا

غزل شمارهٔ ۷


حافظ

صوفی بیا که آینه صافیست جام را

تا بنگری صفای می لعل فام را

راز درون پرده ز رندان مست پرس

کاین حال نیست زاهد عالی مقام را

عنقا شکار کس نشود دام بازچین

کان جا همیشه باد به دست است دام را

در بزم دور یک دو قدح درکش و برو

یعنی طمع مدار وصال دوام را

ای دل شباب رفت و نچیدی گلی ز عیش

پیرانه سر مکن هنری ننگ و نام را

در عیش نقد کوش که چون آبخور نماند

آدم بهشت روضه دارالسلام را

ما را بر آستان تو بس حق خدمت است

ای خواجه بازبین به ترحم غلام را

حافظ مرید جام می است ای صبا برو

وز بنده بندگی برسان شیخ جام را

تامل

قاعدنا الخامنه ای(1382/10/22)

ما به رنسانس فلسفی یا واژگون کردن اساس فلسفه مان احتیاج نداریم.

نقص فلسفه ی ما این نیست که ذهنی است ، نقص فلسفه ما این است که این ذهنیت امتداد سیاسی واجتماعی ندارد.

1 2